پرویز پرستویی متولد سال ۱۳۳۴ در همدان
وی از هنرپیشههای مطرح معاصر سینمای ایران است که جوایز بسیاری را در جشنوارهها به خود اختصاص داده است.
مدارک تحصیلی او دیپلم طبیعی و لیسانس هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
فعالیت هنری را از سال ۱۳۴۸ با اجرای نمایش در مراکز رفاه، کاخ جوانان و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد.
در سال ۱۳۵۳ برای بازی در نمایش « دکه » و یک سال بعد برای بازی در نمایش « تسلیم شدگان » جایزه کاخ جوانان را گرفت.
برای نخستین فیلمش « دیار عاشقان » دیپلم افتخار بازیگر نقش دوم را در دومین جشنواره فجر گرفت.
او همچنین برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم « لیلی با من است » و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم « آژانس شیشه ای » شد.
بازی زیبای او در فیلم « مومیایی ۳ » تحسین همگان را در هجدهمین جشنواره فیلم فجر برانگیخت.
سال ۱۳۸۰ سال خوبی برای او نبود. فیلم « آب و آتش » با بازی نه چندان دلچسب و انتخاب نامناسب او و فیلم تکه پاره شده « موج مرده » با تکرار نقش حاج کاظم « آژانس شیشه ای » چهره موفقی از پرویز پرستویی به جا نگذاشت.
پرویز پرستویی در سال ۱۳۸۱ فیلم نچندان موفق « عزیزم من کوک نیستم » را با بازی خوبش بر پرده سینماها داشت که در همان سال یکی از دو جایزه بهترین بازیگر مرد را از « جشن ماهنامه دنیای تصویر » دریافت کرد.
پرویز پرستویی در سال ۱۳۸۲ بار دیگر چشمها را به سوی خود خیره کرد. بازی معرکه و ماندگار او در نقش « رضا مارمولک » در فیلم « مارمولک » (کمال تبریزی) سیمرغ بلورین ویژه هیئت داوران جشنواره بیست و دوم فیلم فجر (بهمن ۱۳۸۲) و تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد هشتمین جشن خانه سینما (شهریور ۱۳۸۳) را برای او به ارمغان آورد.
مارمولک، به نام پدر، آژانس شیشه ای در سینمای ایران هیچگاه فراموش نمیشود، همانطور که در تلویزیون مجموعه خاک سرخ هیچگاه فراموش نمیشود، آن هم با بازی استاد پرویز پرستویی، بازیگری که در تمامی کارکترهای سینما به راحتی ایفای نقش میکند و حال مجموعه زیر تیغ با بازی او چهارشنبهها از شبکه اول پخش میشود، «پرویز پرستویی» این بازیگر
پرسابقه هنرمند ایران کیست؟
در سال ۱۳۳۴ در روستای چارلی از توابع بخش کبودر آهنگ یکی از شهرهای استان همدان است. پدرش کشاورز بود، زمانی که پرویز سه ساله بود، پدرش کشاورزی را رها کرد و به تهران کوچ کرد…
او از یک خانه کوچک اجارهای در محله فقیرنشین دروازه غار در جنوب تهران، خاطرات زیادی دارد، خاطرات کودکی و دوران نوجوانی و…
شاید برایتان جالب باشد، بدانید که او قبل از اینکه به مدرسه برود، ابتدا چند صباحی به مکتب خانه رفت که هنوز در تهران رفتن به آنجا رواج داشت، باید عنوان کرد که منطقه دروازه غار تهران، در حوالی میدان شوش هر روزه شاهد بزن بزنهای فراوان چوب و چماقکشی و جرم و جنایتهای دیگری بود که در آن محل دیده میشود و پرویز پرستویی شاهد تمام این اتفاقات بود… در محلهای که زندگی میکرد، تنها قهوهخانه محله تلویزیون داشت که آن هم به خاطر رایج بودن پخش مواد مخدر در آن از ورود بچهها به آنجا جلوگیری میکردند… پرویز سینمای ایران از همان کودکی عاشق بازی و معرکهگیری بود و با بچهها در کوچه پس کوچههای دروازه غار شبیهخوانی راه میانداخت، او همچنان عاشق تصویر بود که از پشت شیشههای بخار گرفته قهوهخانه شاهد دیدن تصاویر تلویزیون میشد.
محرم که میشد او به شبیهخوانی مشغول میشد با این که سنی نداشت، در آن محل معروف بود، بچهای دبستانی که اهل یک محل را در ایام سوگواری به گریه میانداخت.
او آن زمان در مدرسه صالحیه اسلامی در کوچه گمرک تحصیل می کرد، در دوران دبیرستان آرزویش معلم شدن بود، زمانی که به خدمت عازم شد، دلش میخواست، وارد سپاه دانش شود تا مردم بیسواد، را باسواد کند…
وی پس از فارغ شدن از تحصیل، سرکار رفت و پس از اتمام کار روزانه، به خاطر علاقه زیادی که به بازیگری داشت، شبها را در تئاترهای لالهزار میگذراند… گرچه در آن زمان نمیگذاشت خانوادهاش متوجه شوند که او عاشق بازیگری است…
تلاشهای شبانهروزیاش باعث شد تا یازده هزار تومان پول جمع کند و در حوالی ترمینال جنوب خانهای بخرد… پرویز آن زمان عاشق ورزش هم بود، به ویژه فوتبال، از اینرو باشگاه کارگران و پست دروازه بانی را انتخاب کرد و مرحوم مهراب شاهرخی با دیدن او وی را به عنوان دروازهبان تیم جوانان انتخاب کرد، اما ورزش هم نتوانست او را از علاقه ذاتیاش به هنر غافل کند، همین شد که به مرکز هنری نازیآباد رفت و شروع به آموختن کرد، به قول خودش، «در آنجا آموخت که شهرت زودگذر است».
پرویز پرستویی بسیار خوشقول، خوش اخلاق، و پایبند به اصول دوستی است و همواره به موقع سرقرارهایش حاضر میشود… تلفن همراهش همیشه در دسترس است و کمتر روی پیامگیر است، اهل مدیر برنامه گرفتن و اینجور کارها نیست، کمتر با نشریات مصاحبه میکند و همیشه خودش پاسخگوی تلفنهایش است، اما با اینحال با خبرنگاران میانه خوبی دارد و از مطبوعات به عنوان پل بین مردم و هنر یاد میکند…
در سال ۱۳۴۹ به گروه بهرام بیضایی پیوست و در همان سال سرانجام اولین نقشش در تئاتر ماجرای یک محل را بازی کرد… آشنایی او با بهزاد فراهانی او را به گروه «کوچ» کشاند تا به دنبال کسب تجربه باشد… اوج کاری وی در سال ۱۳۵۲ در نمایشهای چشم برابر چشم، شبی در حلبیآباد، پتک و خانه روشن بود که در آن به بازی پرداخت.
وی در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت، در سال ۵۳ اولین موفقیت خود را کسب کرد برنده جایزه نقش دوم برای نمایش «دکه» شد.
و در سال ۵۴، جایزه نقش اول خانههای جوانان به خاطر «نمایش تسلیم» شدگان شد. بازی او در نمایش پرطرفدار «میلاد» در نقش دلال زمین خیلی زود اسم او را در بین طرفداران تئاتر بر سر زبانها انداخت.
پرویز پرستویی به نوعی از شهرت فراری است، اهل کلاس گذاشتن و اینجور حرفها نیست، گاهی اصلا فراموش میکند که پرستویی است و از نگاههای دیگران تعجب میکند.
پرویز پرستویی پس از انقلاب و در سال ۶۰، زمانی که ۲۶ ساله بود به عنوان منشی در دادگستری تهران مشغول به کار شد، در سال ۶۲ برادرش شهید شد و آنجا بود که پیشنهاد «کار بخش» برای بازی در «دیار عاشقان» را پذیرفت و راهی سرپل ذهاب شد، او با بازی در این فیلم دیپلم افتخار نقش دوم را از جشنواره دوم فجر دریافت کرد.
در سال ۱۳۶۶ در فیلم «شکار» با خسرو شکیبایی هم بازی شد، در همان اوان بود که کار در دادگستری را به خاطر همخوانی نداشتن با روحیهاش رها کرد و به اداره تئاتر رفت و ۱۲ سال کارمند آنجا بود.
او به همراه خانوادهاش زندگی میکند، خانهای دو و نیم طبقه که پایین مغازه پدر است، در نیم طبقه برادر و همسرش، در طبقه اول والدین و طبقه دوم خودش به همراه همسر و دو فرزندش زندگی میکند، او سال ۱۳۶۰ ازدواج کرد… اولین تجربه تلویزیونی پرستویی، سریال «رعنا» در سال ۱۳۶۷ بود، اما فیلم «لیلی با من است» بود که پرویز را بهطور کامل به مخاطبان هنر سینما در ایران شناساند، او برای بازی در این فیلم در دومین دیپلم افتخار خود را کسب کرد.
در سال ۸۲ برای بازی در فیلم «مارمولک» یکی از بهترین و به یاد ماندنیترین بازیهای تاریخ هنری خود را به نمایش گذاشت، وی همچنین در مجموعههای امام علی (ع)، زیر چتر خورشید، آپارتمان، آوای فاخته و خاک سرخ و این آخری زیر تیغ نقش ایفا کرده است، «بیدمجنون» یکی دیگر از شاهکارهای هنریاش بود که سیمرغ نقش اول جشنواره فجر را برایش در سال ۸۳ به ارمغان آورد، ضمن اینکه سال گذشته برای بازی در فیلم «به نام پدر» برای چندمینبار سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از آن مردی کرد که از شهرت بیزار است از فیلمهای معروف او میتوان به روانی، مهرمادری، آژانس شیشهای، آدم برفی، عشق شیشهای، مرد عوضی، مومیایی، عزیزم من کوک نیستم، روبان قرمز، موج مرده به نام پدر، دیوانهای از قفس پرید و بیدمجنون اشاره داشت.
پرستویی همواره سعی میکند اول انسان باشد، سپس هنرمند… او افتخار سینمای ایران است.
فیلم های سینمایی
دیار عاشقان (حسن کاربخش، ۱۳۶۲)
پیشتازان فتح (ناصر مهدی پور ، ۱۳۶۲)
سازمان ۴ (حسن جوان بخش ، ۱۳۶۶)
شکار (مجید جوانمرد، ۱۳۶۶)
حکایت آن مرد خوشبخت (رضا حیدرنژاد، ۱۳۶۹)
مار (مجید جوانمرد، ۱۳۷۰)
آدم برفی (داود میرباقری، ۱۳۷۳)
لیلی با من است (کمال تبریزی، ۱۳۷۴)
مهرمادری (کمال تبریزی، ۱۳۷۶)
روانی (داریوش فرهنگ، ۱۳۷۶)
آژانس شیشه ای (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۷۶)
مرد عوضی (محمدرضا هنرمند، ۱۳۷۷)
روبان قرمز (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۷۷)
شوخی (همایون اسعدیان، ۱۳۷۸)
عشق شیشه ای (رضا حیدرنژاد، ۱۳۷۸)
مومیایی ۳ (محمدرضا هنرمند، ۱۳۷۸)
موج مرده (ابراهیم حاتمی کیا، ۷۹-۱۳۷۸)
آب و آتش (فریدون جیرانی، ۷۹-۱۳۷۸)
عزیزم من کوک نیستم (محمدرضا هنرمند، ۱۳۸۰)
دیوانه ای از قفس پرید (احمدرضا معتمدی، ۱۳۸۱)
دوئل (احمدرضا درویش، ۱۳۸۱)
بانوی من (یدالله صمدی، ۱۳۸۱)
دوئل (احمدرضا درویش، ۱۳۸۱)
مارمولک (کمال تبریزی، ۱۳۸۲)
بید مجنون (مجید مجیدی، ۱۳۸۳)
به نام پدر (ابراهیم حاتمی کیا، ۱۳۸۴)
پاداش سکوت (مازیار میری، ۱۳۸۵)
– صد سال به این سالها (سامان مقدم، ۱۳۸۶)
– کتاب قانون (مازیار میری، ۱۳۸۷)
– بیست (عبدالرضا کاهانی، ۱۳۸۷)
– سیزده پنجاه و نه (سامان سالور، ۱۳۸۹)