گفتگو با افسانه بایگان

با مجله اینترنتی گلثمین در یک مطلب تازه از گفتگو با هنرمندان همراه باشید :

همشهری شش و هفت – علی اصغر کشانی: افسانه بایگان این روزها با نقش‌آفرینی‌های جذاب و مردم پسند در دو فیلم «50 کیلو آلبالو» و «‌خبر خاصی نیست» تلاش دارد تا از قالب برخی آثار گذشته که عموما در فضایی اندوهناک می‌گذشتند، فاصله بگیرد و نقش‌های سر زنده‌ و پر انرژی را که انگار سال‌هاست در وجودش زیست کرده، با تماشاچیان به اشتراک بگذارد. تماشاچیان سینما خاطره بازی‌های او در «خواهران غریب»، «آقای هفت رنگ»،«چشمک»، «سوپر استار»، «محاکمه»، «طوطیا»، «مرد عوضی» و‌… را از یاد نمی‌برند.

 او که امسال در جدیدترین فیلم رامبد جوان هم نقش‌آفرینی کرده، از جمله سوپر استارهای دهه 60 بود و نسل‌های پیش بازی‌ها و فعالیت‌های او را مثل امروز دنبال می‌کردند. او که در گفت و‌گو با ما به بخش‌هایی از این نوع رابطه خود با مردم اشاره کرده ‌است، بیش از هر چیز دغدغه نقش‌آفرینی برای مردمی ‌را دارد که جذابیت‌های بازی ستارگان برای آنها اولویت دارد.

بایگان که از نوجوانی علاقه‌مند به کسب شهرت بود، همسر یکی از مشهورترین تهیه کنندگان سینمای ایران و برادر‌زاده یکی از قدیمی‌ترین سینماگران کشورمان است. او در این گفت‌و گو علاوه بر اشاره به نحوه انتخاب‌ها و دلمشغولی‌اش نسبت به نقش‌هایش خیلی صمیمانه گفت‌: اگر فیلم‌های خانوادگی خوب ساخته شود، قدرت برقراری ارتباط با همه اعضای خانواده را دارد‌؛ چیزی که سینمای امروز ما بیش از هر زمان به آن نیاز دارد. گفت‌و‌گو با این سینماگر پر سابقه را می‌خوانیم.

با افسانه بایگان مردم خنده را دوست دارند/ ناقص

بهتر است از کار اخیرتان (50 کیلو آلبالو) شروع کنیم. شما که سال‌ها نقش اول را در سینما بازی کرده‌اید چرا در فیلم 50 کیلو آلبالو نقش کوتاهی دارید؟

خب ! اول نقشم را که خواندم و بعد پسندیدم. فکر کردم در یک کار خوب یک نقش کوتاه هم می‌تواند جای خودش را داشته باشد. تجربه خوبی بود و من نقشم را دوست دارم.

افسانه بایگان در این فیلم نقش یک بازیگر را بازی می‌کند، اولین ایده‌تان برای جان دادن به نقش یک بازیگر که چند ساله خودتان انواع و اقسامش را بازی کرده‌اید، چه بود؟

بنای ما بر این بود که هر بازیگری در این کار مقداری از خودش را آن‌طور که به نقش فکر می‌کرد، وارد نقش کند و چون نقشم‌، نقش یک بازیگری قدیمی‌ بود، المان‌هایی داشت که می‌توانستم به راحتی به آن نزدیک شوم. برای همین بداهه‌هایی به صورت کاریکاتور‌وار به آن اضافه کردم.

این شخصیت انگار خیلی هم خود شیفته است؟ نه؟

علتش این بود که فقط یک فیلم در زندگی‌اش توانسته بود کار کند. برای همین به راحتی از نوع آرایش و فرم و لباس پوشیدنش می‌توان به شخصیت برون ریز و خودنمای او پی برد.

در فیلم «دو فیلم با یک بلیت» هم نقش بازیگر را بازی می‌کردید، چه تفاوتی بین این دو نقش و بازی حس می‌کردید؟

خیلی متفاوتند، «دو فیلم با یک بلیت» فرم دیگری داشت، اما اینجا با دید طنز به این آدم نگاه شده است.

باز‌خورد بازی‌تان را از مردم می‌گیرید؟

بله! اگر یکی، دو سالی کم کار شوم، هر کسی مرا ببیند می‌گوید‌ چرا بازی نمی‌کنید؟! وقتی فیلمی‌ از من پخش می‌شود بازخورد‌هایش را خیلی زود می‌بینم و می‌گویند ای وای چقدر خوب شد آمدید، چقدر فیلم خوبی بود. همین 50 کیلو آلبالو را کسانی که دیده بودند به من می‌گفتند آنقدر دوست داشتیم که سانس سه صبح رفتیم دیدیم تا آن ‌را از دست ندهیم.

زمانی بیشتر نقش‌های جدی بازی می‌کردید. حالا که بیشتر از قبل طنز و کمدی بازی می‌کنید فکر می‌کنید مردم این نوع فیلم و بازی شما را دوست دارند؟

خیلی خوش‌شان می‌آید.این نوع بازی مورد پسندشان است. این را از کسانی که خنده‌کنان از سینما بیرون آمده‌اند، شنیده‌ام و حالا که بار‌ها و بارها شنیده‌ام، شک ندارم که مردم مرا در این نقش‌ها دوست دارند.

به بازی در فیلم‌های طنز علاقه دارید؟

علاقه زیادی دارم و در این‌گونه پر کشش سابقه بازی در فیلم‌ها و متن‌های خوبی مثل«مرد عوضی» را دارم‌. از متن‌های خوب مثل همین 50 کیلو آلبالو استقبال می‌کنم.

با افسانه بایگان مردم خنده را دوست دارند/ ناقص

فکر می‌کنید دلیل استقبال مردم از این کمدی شاد و پر از شوخی چه بود؟

مردم شادی را دوست دارند. دوست دارند بخندند. بی برو برگرد بگویم که خیلی خوشحال می‌شوند و برای مردم این نوع فیلم و بازی‌ها مفرح و دلشاد کننده است.

اگر موافق باشید کمی ‌برگردیم به گذشته‌‌تان.شما برادر‌زاده استاد فضل‌الله بایگان هنرمند پیشکسوت هستید، از عموی‌تان چه چیزهایی یادتان مانده ‌است؟

ایشان هم بازیگر و هم کارگردان تئاتر بودند. دختران‌شان جزو اولین بازیگران تئاتر کشور بودند . بچه که بودم فقط موفق شدم چند بار ایشان را ببینم؛ چون هشت سالم بود که ایشان از دنیا رفتند.

پس خانواده آنها شما را به بازیگر شدن تشویق نکردند؟

خیلی اتفاقی وارد این عرصه شدم. به قول دختر فضل‌الله‌خان؛ راه مرا را صدا زد. به هر صورت، هیچ وجه از طرف  عمویم وارد این کار نشدم و به گونه‌ای دیگر وارد شدم اما مسیر را ادامه دادم. البته بعدها از خاطرات، عکس‌ها و یادداشت‌های عمویم و دختران‌شان خیلی بهره‌مند شدم.

معمولا برای بازی تمرین‌های طولانی می‌کنید؟

بله! مثلا برای همین فیلم «خبر خاصی نیست» که تقریبا همزمان با جشنواره فجر پارسال اکران شد، با خانم تیموریان و دیگر بازیگران، سه ماه تمرین کردیم، طوری که اشراف زیادی روی همه دیالوگ‌ها پیدا کردیم.

چقدر نقش مقابل در خوب شدن بازی بازیگر اهمیت دارد؟

بسیار پر اهمیت است، مثل پینگ پنگ می‌ماند. وقتی طرف روبروی شما خوب بازی نکند، استاد بازی هم که باشید، بازی شما بی‌فایده است و به عکس اگر بده بستانی بین همبازی‌ها برقرار شود، شاهد درخشش خوبی در نتیجه کار خواهیم بود.

شما کارنامه پر باری دارید، از «آقای هفت رنگ» و «‌سوپر استار» بگیرید تا «طوطیا» و «کافه ستاره» و «خبر خاصی نیست». این گونه گونی نقش‌ها را چطور می‌توان با هم مقایسه کرد؟

هر کدام از نقش‌هایی که نام بردید، شاخص‌های خودشان را دارند، مثلا در نقش‌های جدیدم مثل ناهید، با آدم جدیدی روبرو می‌شوید که تلاش می‌کند تا موضوعات جدید را با دیگران فرافکنی کند و همین رفتارهاست که او را متفاوت کرده است.

با افسانه بایگان مردم خنده را دوست دارند/ ناقص

یادتان می‌آید که چه ‌فیلم‌های خانوادگی دیگری مربوط به این طبقه اجتماعی کار کرده‌اید؟

بله! در مقایسه با نقش‌هایی که در «مرد عوضی» و «دو فیلم با یک بلیت» داشتم، ناهید ویژگی خاصی دارد و هیچ‌کدام از آنها به این نقش نزدیک نبوده‌اند.

برخی نقش‌هایی که بازی می‌کنید جنبه‌های درونگرایانه برجسته‌ای داشته‌اند و برخی به عکس جنبه‌های درونگرایانه‌‌شان بارزترند. بازی در نقش‌ها از این دید چه مولفه‌هایی دارد؟

هر نقشی روح خودش را دارد. شاید تصور شود که بسیاری از نقش‌هایی که بازی کرده‌ام، به هم نزدیکند. مثل آدم‌هایی که ممکن است با همه تفاوت‌های‌شان در یک برش اجتماعی زندگی کنند، نقش‌ها هم بر همین اساس کاملا متفاوت می‌شوند.

آخرین نقشی که از شما دیدم (ناهید)؛ فردی است که انگار جایی به یک زن عصبی پر اضطراب تبدیل می‌شود که می‌خواهد خودش را با هژمونی به خانواده غالب کند. او چطور آدمی ‌است؟

او یک آدم کنترل‌گر پر مدعای متوقع است .با این حال تلاش شده بود که این نقش تلخ نشود و جذابیت‌ها و نمک خودش را داشته باشد.

فکر می‌کنید ژانر خانوادگی به نسبت سایر ژانرها در بین تماشاچیان ایرانی طرفداران بیشتری دارد؟

مردم که تا به حال این طور نشان داده‌اند و تجربه همین را می‌گوید. اگر فیلم‌های خانوادگی خوب ساخته شود، قدرت برقراری ارتباط با همه اعضای خانواده را دارد؛ چون گاه هر کدام از اعضای خانواده، خود را جای یکی از شخصیت‌ها می‌بیند و ماجرا را دنبال می‌کند. از سویی تماشاچی با شخصیت‌ها همذات پنداری می‌کند و برای دیدن این نوع فیلم‌ها اشتیاق نشان می‌دهد. البته به شرطی که خوب ساخته شوند.

فیلم‌های خانوادگی آمریکایی هم از این حیث خیلی دوست داشتنی و سرگرم‌کننده هستند. شما این فیلم‌ها را دنبال می‌کنید؟

راستش خیلی کم فیلم می‌بینم، چون نوع و فیلم‌های خاصی را دوست دارم و ترجیح می‌دهم آنها را دنبال کنم. مثلا کارهای دارن آرنوفسکی به خصوص چشمه‌اش را دوست دارم و در آن خط سیر، فیلم‌هایی می‌بینم.

با افسانه بایگان مردم خنده را دوست دارند/ ناقص

بستر فیلم «خبر خاصی نیست» موضوع خانواده و احساسات بین آدم‌هاست. مشخص است که این جنس از فیلم‌ها را دوست دارید. درست است؟

«خبر خاصی نیست» نوعی نئورئالیسم اجتماعی است که تلاش می‌کند به ورطه ملودرام نیفتد و فقط مقداری به آن نزدیک شود. در حقیقت آقای شایسته خیلی آگاهانه از آن پرهیز کرده است.

مسائل فنی مثل نورپردازی و حسی که از طراحی صحنه و انتخاب لوکیشن به بازیگر منتقل می‌شود، هم برحال و هوا‌، رفتار و انسجام حسی بازیگر تاثیر دارد؟

سینما یک هنر انتزاعی نیست؛ یک هنر گروهی که عده‌ای با هم جمع می‌شوند و هر کدام کاری را که بلدند و به آن اشراف دارند، ارائه می‌کنند تا یک اثر منسجم و در نهایت  یک کار گروهی به دست آید.

شما با کارگردانان مختلف و متعددی کار کرده‌اید. نحوه هدایت آنها روی بازیگر چه تاثیری دارد. بازیگر چطور باید با سلیقه‌های مختلف خودش را سازگار کند؟

خیلی مهم است که کارگردان به صورتی کامل متوجه کار بازیگرش باشد و همه جوره خودش را در این گام قرار دهد تا او را هدایت کند. اشکالی که خود من بارها شاهد آن بوده‌ام این است که کارگردان‌ها در مقابل بازیگرهای قدیمی‌تری مثل ما می‌گویند شماها استادید و ما چیزی برای گفتن نداریم. این بدترین شکل یک کار گروهی است؛ چون من بازیگر خودم را نمی‌بینم و طبیعتا احتیاج به این دارم که هدایت شوم.

این هدایت چه حسی به شما می‌دهد؟

وقتی می‌بینم سر صحنه، نگاهی مراقب من است، به من کاملا احساس آرامش می‌دهد.

شما در این سال‌ها خیلی رغبت نشان نداده‌اید که با کارگردانان جوان و جدید کار کنید و کارنامه‌تان سرشار از کار با حرفه‌ای‌ها و با سابقه‌هاست. این مسیر را دوست دارید؟

نه! اتفاقا در بچه‌های جدید استعدادهای درخشان و خوبی دیده می‌شود. کار با بچه‌های فیلم کوتاه و مستندسازها را دوست دارم و گاه انجام هم داده‌ام. البته بستگی دارد به اینکه آن موضوع چیست و چه کاری باید در موردش انجام شود.

کارنامه شما را که می‌بینم، انگار جاهایی، مثلا در همین «50 کیلو آلبالو»، «خبر خاصی نیست» یا«مرد عوضی» قصد داشته‌اید قالب‌شکنی بکنید. درست است؟

گاه مردم انتظار دارند همان افسانه بایگانی را که همیشه می‌بینند، ببینند. خب! بازیگر هم دوست دارد تجربیات متفاوتی داشته باشد. البته بسیاری از بازیگران دوست دارند یکی از نقش‌های‌شان را که گل کرده و مردم دوست دارند تکرار کنند. این برایم من خیلی لذت‌بخش نیست و احساس می‌کنم، یک کار مکانیکی انجام می‌دهم و از حالت خلق کردن خارج می‌شوم. هر کاری وقتی تنوع پیدا می‌کند ، جهان جدیدی را کشف می‌کند‌. این جهان، طبیعتا لذت‌بخش‌تر است.

با افسانه بایگان مردم خنده را دوست دارند

شما در بسیاری از آثاری که بازی کرده‌اید نقش زن طبقه متوسط و گاه مرفه را بازی کرده‌اید. از زنان این طبقه شناخت کافی دارید؟

نقش‌هایی مثل نقش‌های پایین طبقه متوسط و خرده بورژوا را هم بازی کرده‌ام.برای نمونه ناهید نقش زن طبقه مرفه است. اولین موضوعی که یک بازیگر باید دنبال کند، شناخت طبقاتی است . با این کار طبیعتا بازیگر نسبت به تمام حرکات اطرافیانش ریز می‌شود‌؛ یعنی نسبت به آنچه در بازار‌، خیابان‌، هنگام ورزش‌، خرید و همه لحظات زندگی می‌بیند. همه اینها در ذهن بازیگری که کنجکاو است و دوست دارد چیزهای جدیدی را به دست بیاورد شکل می‌گیرد. در‌واقع او وقتی می‌خواهد نقشی را بازی کند خودش را نشان می‌دهد.

خیلی جالب است که شما لابه لای کارهای بزرگسال‌تان فیلم‌های کودکانه و شادی مثل «اتل متل»، «مریم و میتیل»‌، «شنگول و منگول» و «خواهران غریب» را هم بازی کرده‌اید. این دلبستگی‌تان به بچه‌ها از کجا می‌آید؟

بچه‌ها خیلی خوب و لطیف‌اند. بی مکر و بی‌نفس و بسیار شفاف‌اند. دنیای آنها خیلی دوست داشتنی‌تر از دنیای ما آدم بزرگ‌هاست و دانایی و آگاهی آنها جاهایی بالاتر از ماست. آنها مثل ما گرفتار دو دو تا چهار تا نشده‌اند. به قول معروف؛ شرطی نشده‌اند و بده بستان و انرژی خوبی با آنها رد و بدل می‌شود.

جالب است که شما بارها نامزد جشنواره شده‌اید و گاه دیپلم افتخار هم گرفته‌اید، اما انگار این تقدیرها و جایزه‌ها خیلی تاثیری روی روند رو به صعودی که در انتخاب‌های‌تان داشته‌اید، نداشته است.

نه! اصلا. خیلی سال پیش برایم خیلی جالب بود که جوایزی برای برخی فیلم‌هایم بگیرم و بعد که این اتفاق نیفتاد دیدم هیچ تاثیری نه روی کارم و نه در محبتی که مردم به من دارند، نمی‌تواند داشته باشد‌. بنابراین نقش‌هایم را آن‌طور که دوست داشتم انتخاب کرده‌ام.

بازیگر پرکاری هم هستید گاه سالی دو تا سه فیلم هم داشته‌اید.درست است؟

همیشگی نبوده، اما جسته گریخته کارم را کرده‌ام.

البته در سریال کم کارید و کارنامه‌تان در طول این همه سال فقط به سه، چهار ‌ سریال می‌رسد.

دوست دارم سریال‌های خوب کار کنم.

البته بسیاری از ستاره‌های سینما خیلی هم موافق زیاد دیده شدن در تلویزیون نیستند. شما هم از آن دسته‌اید؟

موضعی نسبت این ماجرا ندارم و اگر کار خوبی باشد، قبول می‌کنم. در این چهار سال کار خوبی نبود و من هم قبول نکردم در کار بد بازی کنم.

با افسانه بایگان مردم خنده را دوست دارند/ ناقص

مگر معیارتان چیست؟

موضوعات خانوادگی خوب را دوست دارم، مثلا سریال «روز حسرت» یک کار ماورایی خوب و تاثیر‌گذار روی اقشار مختلف جامعه بود که برای خودم هم جذابیت داشت و خیلی‌ها کنجکاو شده بودند و رفتند به دنبال پیدا کردن مسائلی که در فیلم مطرح شده بود.

فکر می‌کنید انتخاب‌های‌تان همیشه رو به تعالی بوده است؟

زمان‌هایی بله! اما یک وقت‌هایی نه! به خصوص در سال‌های قبل که فقط بعد حرفه‌ای کار را در نظر گرفته بودم، ولی در گذر زمان خیلی بیشتر گزیده کار شدم.

 اگر یکی، دو سالی کم کار شوم، هر کسی مرا ببیند می‌گوید‌ چرا بازی نمی‌کنید؟! وقتی فیلمی ‌از من پخش می‌شود بازخورد‌هایش را خیلی زود می‌بینم و می‌گویند ای وای چقدر خوب شد آمدید! چقدر فیلم خوبی بود! همین 50 کیلو آلبالو را کسانی که دیده بودند به من می‌گفتند آنقدر دوست داشتیم که سانس سه صبح رفتیم دیدیم تا آن ‌را از دست ندهیم.

لینک منبع

امتیاز شما به این مطلب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت را پر کنید
این قسمت را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up